شاره کم سنه  sanandaj blog

شاره کم سنه sanandaj blog

nasina kurd u kurdistan
شاره کم سنه  sanandaj blog

شاره کم سنه sanandaj blog

nasina kurd u kurdistan

زندگی نامه ماموستا حسن زیرک

زندگی نامه ماموستا حسن زیرک

حسن زیرک هنرمند بزرگ کرد
حسن زیرک در 8آذرسال1300 ه.ش درمحله قلعه سردار شهرستان بوکان متولد شد.در سن 5سالگی پدرش را از دست داده ومادرش نیز ازدواج می کند وسرپرستی او رابرادر بزرگش به نام عبدالله به عهده می گیردپس ازمدتی که حسن به سنّ نوجوانی رسید بابرادرش اختلاف پیدا کرده وازخانه خارج می شود وبه کارهای سخت تن می دهد ،اندکی بعد تصمیم به ترک وطن می گیرد. درخاطراتش که به صورت شعر تدوین نموده چنین می آورد که به سوی خاک کردستان عراق درحرکت بوده وقصد ان دیار نموده است.دربین راه ازشهرها وروستاهای بیشماری گذشته وشروع به ترانه خوانی درد و دل با این وآن نموده وهمراه با آن در روستاها شروع به کارگری می نماید،وازهمان لحظات گوهر درونی خود رایافته وبه صدای دلنشین خود پی برده است وچون صدایی گیرا وحنجره ای پربار داشته همه اورا دوست داشتند.البته حسن درایام نوجوانی هم ترانه سرایی می کرده ولی مورد سرزنش برادرانش قرار می گرفته است.


شبی در بین راه با چوپانی آشنا شده و شب را در نزد آن بیتوته می کند. چوپان همراه با پسرش قصد کشتن وی و بدست آوردن اندک پولی که همراه وی بوده را داشته اند اما حسن با چابکی تمام از مرگ نجات یافته وجان سالم به درمی بردو از آنجا فرار می کند.سرانجام پس از کلی دربه دری و آوارگی به خاک کردستان عراق می رسد.دریکی ازروستاها گویا جشن عروسی پرپا بوده وخوانندگان درآن ترانه خوانی می کرده اند حسن خود رابه عروسی رسانیده ودرپایان قطعه آوازی می خواند ونظر همه رابه خود جلب می کند ومردمان اورابه خانه خود دعوت می نمایند. اما حسن به خانه یکی ازبزرگان روستا رفته وپس ازمدتی به سفارش دوتن ازمردان روستا دررادیو عراق، بخش کردی شروع به فعالیت می نماید واین زمانی بود که 27 سال داشت.حسن چنین آورده که برای آزمایش ازمن درخواست خواندن آوازی کردند، همین که شروع به خواندن نمودم بهت نوازندگان رافرا گرفت.جست وخیز کرده، سازبرداشتند ونواختند وازهمان زمان فعالیت خود را دررادیو رسماً آغاز نمودم.

حسن براثرتعلیم نزداستادان خواننده ای مشهور شد وترانه های بسیاری را عرضه نمود.چندی نگذشت که صدای حسن درایران نیز شنیده شدواین هنگامی بود که حسن درعراق محبوبیت زیادی یافته وهرشب او رابه مجلس اعیان وبزرگان دعوت می کردند وبه پول وپله ای نیز رسیده بود.باوجود این کبوتر ازبام پریده حسن هوای دیار داشت ومی خواست به ایران باز گردد، پس از بازگشت به کرمانشاه با «میدیا زندی» که گوینده ای نامور بود ازدواج می نماید.کم کم حسن به میانسالی نزدیک شده واوج هنر وطنین صدایش رابه گوش شنوندگان ودوستداران خود عرضه می کند ودست به ساختن بهترین آهنگهای خودمی زند.بااین حال پس از مدتی به قولی ازرادیو اخراج شده وبه قولی دیگر خوداستعفا می نماید وبه زادگاه خودیعنی بوکان بازمی گردد.البته درطول زندگی خود همیشه یاد وخاطره بوکان رادردل نگه داشته وبارها نام آن رادرآهنگهایش یاد کرده وازآن به عنوان یادگار دیرینه اش نام می برد

حسن زیرک دراواخر عمر، غریبانه وبا صدای محزون وگرفته اش باز ترانه می سراید وقلبهای دوستداران وی زمان خداحافظی با اودور نمی یابد وسرانجام حسن براثر بیماری سرطان معده درسن 51 سالگی در بیمارستان تهران جان می سپارد وجسدش را به بوکان انتقال می دهند.اول بار اورا درقبرستان عمومی بوکان به خاک می سپارند ولی بنا به وصیت خود که پیش ازمرگ ایراد کرده بود نبش قبر کرده وجسدش رابه کوه «ناله شکینه»انتقال می دهند ودرآنجا به خاک می سپارند.گوید این کوه تماشاگه ایام نوجوانی وی بوده وبرایش خاطرات دوستان وهمسالان رادربر داشته وخاطره ای از عشقی شیرین ولی نافر جام درآن به یاد داشته ودرآهنگهایش از این کوه بارها یاد کرده است.

وی همچنین دو دختر به نامهای آرزو و ساکار از خود به یادگار گذاشته وترانه هایی که ازاو به یادگار مانده شامل مقامهای: شور، ماهور، سه گاه، چهار گاه، دشتی، همایون، بیات ترک، حجاز، افشاروابو عطار می باشد.حسن دربین کردها ایران وعراق علاقه مندان زیادی دارد وشاید دور ازتصوّر باشد اما قریب به 1000 آهنگ ازوی به یادگار مانده است واین آهنگهانمایی ازفرهنگ،ادب،خلق وخو،آرمانهاوفولکلورکردی رابه نمایش می گذاردوادب کردی رابه مرحله بالاتری رسانیده زبان کردی رابه جهانیان معرفی نموده است.

کنسرتهایی که درخارج از کشوربرگزارمی کردگواه این مطلب است.همچنین وی علاوه برزبان کردی،به زبان فارسی وآذری نیزترانه هایی سروده است.به تحقیق اگرحسن نبودبسیاری ازمضامین فرهنگی کردی که اکنون باآنهاآشناداریم فراموش می شدندوچیزی جزخاکسترازآنهابرجای نمی ماند.همچنن حسن درپیوندکردهادراستان وکشورهای مختلف نقش مهمی راایفانموده وآنان رابیشتربه همدیگرنزدیک نموده است.وی راحلقه ارتباتی میان کردهامی دانندکه شمال وجنوب رابه همدیگروصل نموده وایده ای ازعشق به وطن، هم نوع دوستی، پاسداری از فرهنگ وبیزاری از دشمن رادر وجودشان حک کرده است.بامرگ او وظیفه ماست که این حلقه های گم شده فرهنگی تاریخی کرد رابیابیم وعرصه ای برای خودنمایی آنان فراهم نماییم.آرامگاه آن مرحوم دردامنه کوه «ناله شکینه»باهمه زیباییهایش درکمال سادگی ومحرومیت بنا گردیده وچون دری دردرون صدف پنهان مانده، بنابراین برهمه مسئولان ودوستداران آن مرحوم واجب است که بنای یاد بود آن مرحوم راچنانچه شایسته اوست احداث گردانند.بیایید که مزارش را با گل نرگس ومریم وسوسن وریحان وسنبل وشقایق ونسرین ووبنفشه گلباران نماییم.روح وروانش شاد.

حسن زیرک می گوید:«چون به ایران وطنم عشق می ورزم همه آهنگها و ترانه هایم را به ایران و به خصوص زادگاهم(بوکان) اختصاص دادم.»(روزنامه کیهان، مردادماه 1351»

سرکار خانم‌ میدیا زندی‌ همسر حسن‌ زیرک‌ در کتاب "چریکه‌ کردستان"‌ در خصوص‌ این‌ هنرمند می‌نویسد: «حسن‌ زیرک‌ بزرگمردی‌ است‌ که‌ در هر کجا کردی‌ وجود داشته‌ باشد و در هر کشور کردنشین‌ همانند ستاره‌یی‌ درخشان‌ می‌فروزد و آوای‌ ملکوتی‌اش‌ دل‌ هر دلداری‌ را به‌ جنب‌ و جوش‌ در می‌ آورد. می‌توان‌ گفت‌ هر کجا کرد باشد حسن‌ زیرک‌ نیز هست‌، چرا که‌ در خانه‌ هر کردی،‌ آوا و آوازهای‌ او وجود دارد و همه‌ روزه‌ آوای‌ لذت‌بخش‌ این‌ نابغه‌ بزرگ‌ به‌ گوش‌ می‌رسد و هیچگاه‌ باور نخواهیم‌ کرد که‌ حسن‌ زیرک‌ مرده‌ باشد. اکنون‌ که‌ حدود 30 سال‌ از درگذشت‌ او می‌گذرد هنوز وی‌ در خانه‌ هر کردی‌ حضور دارد»

استاد شهرام‌ ناظری‌ هنرمند بلند آوازه‌ موسیقی‌ سنتی‌ ایران‌ در خصوص‌ صدای‌ حسن‌ زیرک‌ چنین‌ اظهار داشت‌: «در خصوص‌ مرحوم‌ حسن‌ زیرک‌، در مجموع‌ فقط‌ می‌توانم‌ بگویم‌ که‌ یک‌ انسان‌ نابغه‌ به‌ معنای‌ واقعی‌ بود، یعنی‌ در همان‌ لحظه‌ که‌ وارد ارکستر رادیو می‌شد و به‌ اتاق‌ ضبط‌ می‌رفت‌ بداهتا هم‌ شعر می‌سرود، هم‌ آهنگ‌ می‌ساخت‌ و هم‌ آن‌ را می‌خواند که‌ تا کنون‌ چنین‌ موردی‌ در موسیقی‌ سابقه‌ نداشته‌ است‌ و با توجه‌ به‌ این‌ نکته‌ که‌ ایشان‌ سواد خواندن‌ و نوشتن‌ هم‌ نداشتند اما موسیقی‌ و شعر را به‌ صورت‌ الهامی‌ و حفظ‌ شده‌ می‌خواند و واقعا از افراد کاملا استثنایی‌ و از نوابغ‌ موسیقی‌ کردی‌ بودند و بنده‌ در میان‌ خوانندگان‌ کرد علاقه‌ خاصی‌ به‌ صدای‌ حسن‌ زیرک‌ دارم‌.»

فاروق‌ صفی‌زاده‌ بوره‌که‌یی‌ ، از محققان‌ ارزشمند در خصوص‌ حسن‌ زیرک‌ می‌ نویسد: «حسن‌ زیرک‌ بیش‌ از هزار و پانصد ترانه‌ ساخته‌ است‌ و همه‌ آهنگ‌های‌ ترانه‌ها و بیشتر سروده‌های‌ آن‌ را خود می‌ساخته‌ و می‌سروده‌ است‌. از آهنگ‌های‌ این‌ هنرمند بزرگ‌ بیشتر ترانه‌سرایان‌ امروز فارس‌ و کرد و بیگانه‌ و ترک‌ نیز سود جسته‌اند وامروز هر آهنگی‌ که‌ پدید می‌آید نشانی‌ از آهنگ‌های‌ این‌ هنرمند را در خود نهفته‌ دارد، هنگامی‌ که‌ به‌ آهنگ‌های‌ او گوش‌ فرا می‌دهی‌، زندگی‌ را با همه‌ آزارها و مویه‌ها و رنج‌هایش‌ درمی‌یابی‌.بر همین‌ پایه‌ آهنگ‌های‌ حسن‌ زیرک‌ نشانه‌ زندگی‌ هر کرد آریایی‌ رنج‌کشیده‌ را در خود نهفته‌ دارد.»

استاد مجتبی‌ میرزاده‌ نوازنده‌ ویولون‌ و موسیقیدان‌ برجسته‌ که‌ در تمامی‌ آثار مرحوم‌ حسن‌ زیرک‌ در دهه‌ 1340 در ارکستر رادیو کرمانشاه‌ نوازندگی‌ و تنظیم‌ آهنگ‌های‌ او را به‌ عهده‌ داشته‌ در مورد این‌ هنرمند بزرگ چنین‌ اظهار داشت‌: «حسن‌ زیرک‌ با اینکه‌ مطلقا سواد نداشت‌ اما اشعار اغلب‌ آثارش‌ را به‌ صورت‌ بداهه‌ و در آن‌ لحظه‌ که‌ می‌خواند می‌سرود و از حافظه‌یی‌ بسیار قوی‌ در حفظ‌ شعرو آهنگ‌ و مقام‌های‌ کردی‌ برخوردار بود و باید گفت‌ که‌ حسن‌ زیرک‌ هیچ‌گاه‌ در موسیقی‌ کرد تکرار نخواهد شد چرا که‌ ماندگارترین‌ و زیباترین‌ نغمات‌ کردی‌ را خلق‌ کرد و اینک‌ نه‌تنها در ایران‌ حتی‌ در میان‌ کردهای‌ عراق‌، سوئد و سایر نقاط‌ جهان‌ آثار و نام‌ و یاد او از مقام‌ و منزلت‌ والایی‌ برخوردار است‌.»

 
 
 
 
 

ولم که


 په‌ریشانم په‌ریشانم ولم که‌

دوچار ده‌رد پنهانم ، ولم‌ که !

وه ده‌ردم ئاشنا کردی نه‌کردی

سته‌مگه‌ر فکر ده‌رمانم ، ولم که !

ولم که تا نه‌وه‌یت که‌س په‌ی وه ده‌ردم

دو سێ روژی که مهمانم ، ولم که !

نه‌گرت که‌س ده‌عوه‌تم خوه‌م بیمه مهمان

وه‌ کار خوه‌م په‌شیمانم ، ولم که !

حه‌مامه ئی سرای سه‌رد و گه‌رمه

بساو کیسه‌یی وه‌ ناو شانم ، ولم که !

نه ساخت من وه‌ فولاده نه وه سه‌نگ

هه‌ف هه‌شت ده تیکه سوقانم ، ولم که !

ته‌نم زانم نه‌سیبِ مور و ماره

نه مورم نه « سلیمانم » ، ولم که !

وه کامِ که‌س نیه‌گه‌ردد چه‌رخ تا سه‌ر

نه ده‌رویشم نه‌ سولتانم ، ولم که !

وه واویلای دل هه‌ر شو ره‌وانه

سرشک غه‌م وه دامانم ، ولم که !

خه‌رابم کرد خه‌رابات خه‌یالت

وه ده‌س چود عه‌قل و ئیمانم ، ولم که !

وه باده‌ی ته‌لخ جام زنده‌گانی

ده‌مێ مه‌ست و غه‌‌زه‌ل خوانم ، ولم که !

وه سه‌حرای خیال چون قه‌یس سانی

تو کردی ویل و ویلانم ، ولم که !

گوزه‌شت فه‌سل به‌هار و موسم باخ

وه فکر له‌رز زمسانم ، ولم که !

له وه‌ ترسم بکیشد کار وه ها‌وار

نه‌که‌ی که‌س گوش وه ئه‌فغانم ، ولم که !

ولم که‌ید یا نیه‌که‌ید ره‌حمی وه حالم

ته‌نم کردی وه زندانم ، ولم که !

وه ئه‌رواح شه‌ره‌ف سوگند که داێم

مه‌لول مه‌رگ وجدانم ، ولم که !

شه‌ره‌ف کوشیاد و وجدان جوانه‌ مه‌رگ بی

وه بی وجدانی حه‌یرانم ، ولم که !

وه کام دوشمه‌ن بووه‌م ئێ دوس شکایه‌ت ؟

که دوس بی قاتل گیانم ، ولم که !

ولم که ! ول که‌رت نیم سوب له مه‌حشه‌ر

تو کردی خار دورانم ، ولم که !

تو کردی بی سه‌ر و سامان « شامی »

وه مه‌ولا خوه‌م قه‌شه‌نگ زانم ، ولم که !