ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
1 | 2 | 3 | 4 | 5 | ||
6 | 7 | 8 | 9 | 10 | 11 | 12 |
13 | 14 | 15 | 16 | 17 | 18 | 19 |
20 | 21 | 22 | 23 | 24 | 25 | 26 |
27 | 28 | 29 | 30 | 31 |
ترجمه فارسی :
هر زمانی بیادش می افتم
همچو روزگار جوانی
برای تسکین زخمهایم
تنهایی به سر چشمه می روم
درد دلم رو به دست موجهای کوچکش می سپارم
این شعر رو براش با دکلمه یا با آواز می خوانم
ای چشمه :تو میعادگاه فرشته هایی
تو آینه آسمانی
خون دل کوههای سخت و مرتفع هستی
ای چشمه : کاش آن چیزهای که من می دانم تو هم می دانستی
چون جای پاهاش پیش تو به جا مانده
ای چشمه :
تو شاهد شکوفه دادن عشقی آسمانی بودی
قاتل من دستهایش را در توشست
خون دلم در درون آب چشمه ریخت
به همراه خنده عشق
میمردم و نمی فهمیدم
ای چشمه ای چشمه
هر دم اندیشهٔ دیگر کنم و یاد دگر | باورم نیست که بینم دلآزار دگر | |
رنج آن پیر وطن گشت تبه، ای فریاد | بیستون کی شنود نعرهٔ فرهاد دگر | |
بر سر تربت فرهاد به شیون شیرین | همچو تو کس نخورد تیشهٔ فولاد دگر | |
تیشه بر ریشهٔ دین بهر دو دینار بزد | آنکه ما را ز جفا داد به داماد دگر | |
رسم این کهنه فلک را همه کس داند و من | هر شبی بام به زیر آرد و بنیاد دگر | |
مرکز مدعیان باشد و مأوای عدو | سگ کند صید و دهد در کف صیاد دگر | |
«شامی» از جور و ستم داد مزن میترسم | سر نیزه نگذارد بزنی داد دگر |