صلاحالدین ایوبی | |
---|---|
سلطان مصر و شام | |
![]() نقاشی خیالی از چهره صلاحالدین | |
سلطنت | ۱۱۷۴–۱۱۹۳ |
نام کامل | ابوالمظفر، صلاحالدین یوسف بن ایوب بن شاذی بن مروان بن یعقوب دُوِینی تکرینی |
زاده | ۵۳۲ (قمری) میان ۸ و ۱۹ سپتامبر ۱۱۳۸ |
زادگاه | تکریت، کردستان عراق |
درگذشته | ۵۸۹ (قمری) ۴ مارس ۱۱۹۳ (میلادی) |
مکان مرگ | دمشق |
مدفن | مسجد اموی دمشق |
بعد از | نورالدین زنگی |
قبل از | Al-Afdal (سوریه) عزیز عثمان (مصر) |
همسر | عصمه الدین خاتون |
سلسله | ایوبیان |
پدر | نجمالدین ایوبی |
عقاید مذهبی | اسلام سنّی |
اابوالمظفر، صلاحالدین یوسف بن ایوب بن شاذی بن مروان بن یعقوب دُوِینی تکرینی، ملقب به صلاح الدین ایوبی، (به کردی: سەلاحەدینی ئەییووبی)، مؤسس دولت ایوبیان در مصر و شام، در سال ۵۳۲ هجری قمری در تکریت عراق متولد شد. وی از کردهای مسلمان بود[۱][۲][۳] که قدرت او سرزمینهای مصر و شام و شمال عراق و یمن و حجاز را در بر گرفت. وی پیش از رسیدن به سلطنت، در دمشق ملقب به صلاحالدین گردید و سپس در مصر ملقب به «الملک الناصر» گردید. او توانست اغلب سرزمینهای پادشاهی بیت المقدس و شهر قدس را آزاد سازد و این باعث آغاز جنگ سوم صلیبی به فرماندهی پادشاه فرانسه و انگلستان و آلمان گردید. .[۴] ایوبیان دودمانی کردتبار[۵] بودند که از ۱۱۷۱ تا ۱۲۶۰/۱۲۵۰م در مصر وسوریه و عراق فرمانروایی کردند. پایتختهای ایشان دمشق و قاهره بود. او برای پیروزی در جنگهای صلیبی جهان اسلام را متحد کرد.
او در دوران حکومتش سه هدف عمده را دنبال میکرد: استوار ساختن قدرت حکومت برای خود و خاندان ایوبی، سرکوب شیعیان و جنگ با صلیبیون؛ که به هر سه، تا حدود زیادی دست یافت.[۴]
صلاحالدین ایوبی، به سال ۵۳۲ هجری (۱۱۳۸ میلادی) در تکریت عراق به دنیا آمد. خانوادهٔ وی در شب تولد او تکریت را به سوی موصل ترک کردند و پس از یک سال به بعلبک واقع در لبنان امروزی رفتند و پدرش به عنوان حاکم آنجا تعیین گردید. کودکی صلاحالدین در این شهر سپری شد، وی آموزشهای ابتدایی خود را در آنجا به پایان رساند و قرآن را حفظ کرد و حدیث و فقه و لغت و تاریخ را فرا گرفت و فنون سوار کاری و مبارزه را آموخت. در آغاز جوانی به حلب (واقع در سوریهٔ امروزی) رفت و به عمویش «اسد الدین شیر کوه» که از قهرمانان و مردان «نورالدین محمود» سلطان حلب و دمشق بود پیوست.
برخی تاریخنگاران نقل میکنند صلاحالدین، که در آن زمان کودک بود و در دمشق زندگی میکرد، علاقه خاصی به این شهر داشت. اما اطلاعات دقیقی از کودکیش در دسترس نیست. صلاحالدین خود نوشته است: «بچهها آنطور تربیت میشوند که پدرانشان شدند». به گفته یکی از زندگینامهنویسانش، الورهانی، او قادر به پاسخگویی به پرسشهای علمی در خصوص اقلیدس، الکتاب المجسطی، حساب، و قانون بود. صلاحالدین همچنین در قرآن و علوم دینی نیز سررشته داشت تا حدی که منابع متعددی ادعا میکنند او بیشتر علاقهمند به مطالعه دربارهٔ دین بود تا پیوستن به ارتش. شاید پیوستن او به ارتش به این دلیل بود که در زمان جنگهای صلیبی مسیحیان در حملهایی غافلگیرانه اورشلیم را از دست مسلمانان بیرون آوردند. صلاحالدین کار خود را در دربار اتابک زنگی از دست نشاندگان سلجوقیان در شامات شروع کرد و بعدها در مصر جانشین وی گردید. فرزند اتابک زنگی یعنی نورالدین پس از مدتی صلاحالدین را به همراهی عمویش شیرکوه عازم مصر کرد تا متحدش شاهوار فرمانروای مصر را، که به وسیله یکی از رقبای خویش در مصر طرد شده بود، در مقام خود حفاظت نماید.
مصر در این زمان تحت فرمانروایی یکی از خلفای فاطمی به نام ابو محمود عبدالله بود. شیرکوه و صلاحالدین مجبور بودند که با او حسن سلوک داشته باشند. از طرفی صلیبیون فهمیده بودند که اتحاد مصر و شامات برای آنها خطرناک خواهد بود به همین خاطر به شام حمله بردند ولی صلاحالدین آنها را سخت شکست داد و به عقب راند.
بعد از مرگ نورالدین زنگی، صلاحالدین آغاز به بسط قدرت خود نمود. پس از تسلط کامل بر سرزمین مصر، او متوجه سوریه شد و توانست شهر حلب را که تحت حاکمیت پسر نورالدین بود به تسخیر در آورد او حکومت خود را تا ایران گسترش داد وحجاز، یمن، نوبه و الجزیره را نیز به تصرف در آورد. پس از متحد کردن جهان اسلام، در بهار ۱۱۸۷ میلادی صلاحالدین عازم فتح بیت المقدس شد، و در نبرد تاریخی جنگ حطین در نزدیکی دریاچه طبریه لشکر صلیبیون را به فرماندهی گی لوزینیانشکست داد و سپس بیت المقدس را فتح کرد. در ۵ سال بعد از آن او مشغول دفاع از سرزمینهایی بود که از مسیحیان گرفته بود، زیرا ارتشهای اروپایی یکی پس از دیگری از راه میرسیدند و خواهان بازپسگیری بیت المقدّس (اورشلیم) بودند. صلاحالدین در نبردی با ریچارد شیردل و صلیبیون آنها را مجبور به ترک قسمتهای زیادی از خاک فلسطین نمود.
به نظر میآید که در آن سالها صلیبیون به فرماندهی ریچارد شیردل از لحاظ نظامی بر لشکر اسلام برتری داشتند و چند باری در نبردهای رویارو صلاح الدین را شکست دادند. اما این درگیریها به لحاظ سیاسی اهمیت چندانی نداشت و صلاح الدین به واسطه نبوغ سیاسیاش و با ایجاد تفرقه در صفوف صلیبیون موفق به حفظ شهر بیت المقدس شد.
از ویژگیهای برجستهٔ شخصیت صلاح الدین جوانمردی و گذشت او حتی در حق دشمنان بود که الحق قابل مقایسه با بیرحمی و قساوت حریفان اروپایی اش نبود. نمونهٔ این مسئله جریان فتح شهر یافا به دست مسلمین در اواخر عمر صلاحالدین است. پس از تسخیر شهر برای اجتناب از قتل و غارت مردم بی دفاع توسط لشکرش، صلاحالدین عدهای از سربازانش را مأمور کرد تا از مردم محافظت کنند و همینطور پس از فتح بیت المقدس لشکرش را از غارت مردم شهر بازداشت و با جوانمردی با آنها برخورد کرد. (مراجعه شود به کتاب ((صلاح الدین ایوبی))نوشته آلبر شاندور)
سرانجام و پس از سالها جنگ، طرفین تصمیم به صلح گرفتند. قرارداد صلح معروف رمله به سال ۱۱۹۲ به تأیید صلاحالدین ایوبی و ریچارد شیردل رسید و بر اساس آن شهر بیت المقدس همچنان تحتالحمایه حکومت اسلام باقی ماند، اما زایرین مسیحی اجازه یافتند که بدون هیچ مانعی به زیارت اماکن مقدس خود بروند. همینطور صلاح الدین حاکمیت صلیبیون را بر بخشی از مناطق ساحلی لبنان و فلسطین میپذیرفت.
واقعهای که از آن به عنوان یکی از نکات منفی زندگی صلاحالدین نام میبرند مسالهٔ کشتن شیخ شهاب الدین سهروردی است که بنا به عقیدهٔ بعضی در زندان صلاحالدین در حلب اتفاق میافتد. اما روایت دیگری در این زمینه میگوید که این اتفاق نه به فرمان صلاحالدین بلکه به دست پسرش که در آن زمان حاکم حلب بوده است و تحت تأثیر علما و روحانیون قشری مذهب سنی رخ داده است. برخی علمای شیعه به بد رفتاریهای او با شیعیان اشاره میکنند.
صلاحالدین بعد از سالها مبارزه و مقاوت در برابر تمامی دشمنان در سال ۱۱۹۳ در دمشق درگذشت. بعد از مرگ او امپراتوریاش میان فرزندانش تقسیم گردید.
افضل به حکومت دمشق رسید. عزیز در قاهره و ظهیر در حلب حکومت کردند بعدها حکومت آنها به روسای محلی منتقل شد. تنها حلب تا سال ۱۳۹۰ میلادی در اختیار خاندان ایوبی قرار داشت.